- تاریخ انتشار : جمعه 29 دی 1402 - 21:00
- کد خبر : 9409 چاپ خبر
یادداشت: گسست مدیریتی در گیلان بیکس
شاید برخی از نقدهای مدیریتی ناشی از انتخباهای اشتباه، مدیران اشتباهی در انتخابها، نتیجه گیری کنند که در خانه اگر کس است یک حرف بس است چون نیست پس «وا بَدَن»؛ اما دوست دارم نتیجه گیری کنم که «وا بَدَن» اختلاف و تفرقه را.
به گزارش آستانخبر، چیکپَر در یادداشتی نوشت: گسست مدیریتی در گیلان، سالهاست که با شتاب خیره کنندهای نسبت به استانهای دیگر در حال جولان دادن است و کار به جایی رسیده است که کلمه گیلگی «وا بَدَن» لقلقه زبان گیله مردان و زنانی شده است که از روی استیصال و شاید کج دهنی به عملکرد مدیران گیلانی، از ته دل بر زبان جاری میشود گویی میخواهند آتش دل خود را با فریاد «وا بَدَن» از سینه به یکباره طوری خارج کنند تا دمی آرام و سرد شوند!
هر چند خود واماندهام در این همه بیمبالاتی مدیریتی و بارها به مرحله «وا بَدَن» رسیدم اما در این دنیای وانفسا، به دنبال روزنه امیدی هستم که شاید برای آیندگان، تونل زمانی بسوی روشنایی بازگردد.
بهرحال قدم اول در این مسیر طولانی، بسیار حائز اهمیت است و آن واقع گرایی بر مبنای ظرفیتهای های موجود است. گیلان سرزمین حاصلخیز شمالی با جاذبههای گردشگری بسیاری از جمله کوه، دریا، رودخانه و ابنیههای تاریخی و مردمان باسلیقه و باهوش و مهماننوازی است که متاسفانه از همبستگی اجتماعی پایینتری نسبت به سایر مردمان ایران زمین برخوردارند که تعدد گویشهای محلی و گوناگونی اقوام ساکن در آن و افزایش مهاجرت موقت و ثابتهای غیر بومیان، بر این طبل جدایی، بیشتر کوبیده است و اکثر گیلانیان به این دوری دلها، لفظ زیبای غریبه نوازی یا میهمان نوازی گذاشته و روز بروز از هم دورتر میگردند که کار بجایی رسیده که دولتمردان همواره سعی بر آن داشتهاند که برای حفظ آرامش و ثبات امورات کشوری در گیلان، از غیربومیان در کسوت مدیران بالادستی در گیلان استفاده کنند که با این سابقه تاریخی و درگیریهای زایدوصف درونگروهی، کمتر کسی است که انگشت ملامت را بسوی دولتمردان پایتختنشین دراز کند.
هر چند ضعف تجزیه و تحلیل دولتمردان مبتنی بر منطبق نبودن با واقعیتهای موجود در گیلان و نگاههای صرفاً حزبی در چیدمان بومیان گیلان بر مسندهای حاکمیتی را نمیتوان به هیچ وجه کتمان کرد که بنزینی میگردد بر آتش پنهان مانده زیر خاکستر اختلافات همیشگی مدیران بومی شرق و غرب گیلان که گویی صرفا ماموریت یافتهاند که همشهریان خود را بر تمامی مسندهای حاکمیتی گیلان بگمارند!
پازل آخر این گسست مدیریتی را هم میتوان نسبت داد به نتیجه کمرنگ بودن همبستگی اجتماعی مردم گیلان که یکی از بروندادهایش میشود انتخاب نمایندگانی که منافع خود و دارو دستههایشان را به مصالح عموم مردم ترجیح داده! چون هیچوقت خود را وامدار آرای واقعی مردم ندانسته و دوام تکیهاش را بر حمایتهای مالی و معنوی حلقه دوستان و یارهای غار میداند و چه انتظاری است از این منتخبان گوش به فرمان از ما بهتران و… که در هر انتصابی، نگاهشان به دهان و اشاره… است تا نیازهای واقعی مدیریتی استان که مدیرانی میخواهد متخصص، متعهد و شجاع؛ نه مدیران حلقه به گوش و…
قصه سراسر غصه گسست مدیرتی در گیلان را کوتاه کنم که پایانش همواره میگردد گذر از مدیران ناتوان بومی موجود و آزمایشگاه و صد البته نردبان ترقی برای مدیران ناتوان غیربومی جایگزین.
گیلان و گیلانی باید بداند تا زمانی که از هم دورتر گردند و همبستگی اجتماعی نداشته باشند، نماینده شهرش میشود فردی از شهر دیگر و استاندارش میشود بومی و فرزند گیلان اما؛ یا فردی غیربومی نه چندان مطرح یا تازه کار از استانهای دیگر و برنج و چایش را حتما باید به ثمن بخس و ناچیز بفروشد چون در خانه مدیریتی گیلان از نماینده تا استاندار و…، کسی نیست که کَس باشد و دق کند از رنج کشاورزان رنجور گیلان زمین.
شاید برخی نتیجه گیری کنند: در خانه اگر کس است یک حرف بس است چون نیست پس «وا بَدَن»
اما دوست دارم نتیجه گیری کنم که «وا بَدَن» اختلاف و تفرقه را. «وا بَدَن» بیتفاوتی به سرنوشت جامعه را. «وا بَدَن» به رای دادنهای احساسی و با تکیه بر زر و زور و تزویر را. تا قدمی را آغاز کنیم که منتخبان ما، متخصص، متعهد و شجاع باشند که از دل این نمایندگان، قطعا مدیرانی متخصص، متعهد و شجاع بر راس امور قرار خواهند گرفت.
انتهای پیام/۴۲۰۲
لینک کوتاه
برچسب ها
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰